دخـــــتر بـــــاس وقــتی آقــــــــاش خــوابه
هــِی با ریشاش ور بــــــره
ومــــوهـــــاشــــو بـِکشــــه...
که دیـــــوونه شـــه•••
آقاشـــ هم پاشه داد بزنه بگه
دیـــــــــــــونـــــــــم کردی نیم وجبی
چی میخـــــــــــــــــــــــــــــــــوای...؟
دختر زُل بزنه تو چــــِشاش بــــــگه :
بــــــــــــــــــــــــــــــوس میخـــــــواااام !!....
تمام تو
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ
ﺍﺯﺗﻤﺎﻡ ﺯﻣﯿﻦ ﯾﮏ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺭﺍ
ﻭﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻮ
ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﻔﻞ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ
چشمانم را بسته بودم
حضورت را احساس میکردم
دستان سردم
گرمایت را لمس میکرد
تو کنارم بودی
و مرا ب اغوشت فرا میخواندی
چشمانم را بسته بودم
تو هر لحظه نزدیک تر میشدی
تا اینکه دستانم را فتح کردی
حسی مبهم تمام وجودم را لرزاند
نفس هایت مرا آرام میکرد
و در همان لحظه بود ک
لب هایت گونه هایم را نوازش کرد
گونه هایم خیس شده بود
چشمانم را باز کردم
تو نبودی
اشهایم جای لب هایت مرا بوسیده بودند...
دیگر چیزی نمیخواهم...
آغوش تو باشد و ..
شــــــانه های تو...
به دنیـــــــــــا میگویم خداحافظ...
وقتی آغوشت را به روی آرزوهایم باز می کنی
آنقدر مجذوب گرمای وجودت می شوم
که جز آرامش آغوشت
تمام آرزوهای خواستنی دیگر را از یاد می برم…
دوستت دارم !
فقط همین!
من دیـــوانه ی آن لـــحظه ای هستــم که تو دلتنگم شوی ؛
و محکم در آغوشم بگیــری ،
و شیطنت وار ببوسیم ....
و من نگذارم !
عشق من ...
بوسه با لـــجبازی ، بیشتر می چسبـــد ... !!!
وقتی که خودمو توی بغلت تصورمیکنم
تموم غم و غصه های دنیا از تو دلم پر میکشن
قلب من تو آغوش تو آروم میگیره
هروقت دیدی دلگیرم
فقط
قــلبـتو به قــلبــم بـچــســبــون
دوستت دارم..چرایش پای تو،
ممکنش کردم،محالش پای تو
میگریزی از من و احساس من
دل شکستن هم ،گناهش پای تو
آمدی آتش زدی بر جان من
درد بی درمان گرفتن هم،دوایش پای تو
من اسیرم در میان آن دو چشم
قفل زندان را شکستن هم،سزایش پای تو
سوختم،آتش گرفتم زین سبب
آب بر آتش نهادن هم جزایش پای تو
پای رفتن هم ندارم من،از کوی دلت
پا نهادن بر دل مست و خرابم پای تو...
تمام ترانه هایم ترنم یاد توست و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست.
ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم و تو را آن گونه که می خواهی دوست دارم.
ای مهربان پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهم کشید
.تبسمی از تو مرا کافیست که از هیچ به همه چیز برسم.